Web Analytics Made Easy - Statcounter

سریال کره ای Squid Game یک سریال جذاب و درگیر کننده است که بدون ذره ای تلاش، مخاطب را در خود فرو می برد.

به گزارش مشرق، بالاخره ساخت فصل دوم سریال Squid Game تایید شد و این موضوع باعث می شود که درک کامل فصل اول سریال بیش از پیش اهمیت پیدا کند. سریال Squid Game چنان بزرگ بود که بسیاری امسال با لباس الهام گرفته شده از این سریال، هالووین را برگزار کردند و احتمالاً تا چند سال آینده نیز این موضوع تکرار شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سریال Squid Game بزرگ ترین سریال سرویس نتفلیکس تا به امروز است و شهرت و محبوبیت آن با تبلیغ شخص به شخص بیشتر نیز شده است. پوشیدن لباس های معروف شخصیت های این سریال به امری طبیعی تبدیل شده و شخصاً چند روز پیش دو جوان ایرانی را با لباس های شخصیت های نگهبان سریال در کنار در ورودی یکی از متروهای تهران مشاهده کردم. بدون توجه به این هیاهوها نیز سریال کره ای Squid Game یک سریال جذاب و درگیر کننده است که بدون ذره ای تلاش، مخاطب را در خود فرو می برد.

با این وجود این سریال حاوی معانی و تم های پنهانی است که برای بسیاری از غیر کره ای ها یا کسانی که با این زبان و فرهنگ کره جنوبی آشنایی کافی ندارند دستکم در بار اول تماشا، قابل درک نیست. برخی از این جزییات را بینندگان تیزبین شناسایی کردند در حالی که برخی دیگر تنها از طریق مصاحبه ها توسط بازیگران و عوامل تولید سریال فاش شدند، به ویژه جزییاتی که توسط کارگردان هوانگ دونگ-هیوک و کارگردان هنری چائه کیونگ-سان روایت شدند. دیگر جزییات تنها با درکی قابل توجه از فرهنگ، فضا و زبان مردم کره جنوبی قابل درک هستند، زیرا این سریال بسیار به تاثیرات فرهنگی زندگی واقعی مردم کره جنوبی و نه تنها خود بازی ها وابسته است. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با برخی از جزییات نادیده گرفته شده در سریال Squid Game آشنا کنیم که بسیاری متوجه شان نشدند.

۱۱- پاکت های قرمز و آبی

تئوری های بسیاری در مورد سریال Squid Game مطرح شده و یکی از مشهورترین آن ها در مورد پاکت های قرمز و آبی است که توسط شخص استخدام کننده در ابتدای سریال به نمایش در می آیند. این تئوری چنان شایع بود که کارگردان سریال در مورد آن صحبت کرده و تایید کرد که این تئوری درست نیست. این تئوری مطرح می کرد که پاکت های قرمز و آبی عرضه شده در جریان بازی داکجی، نقش شخصیت ها در بازی های را تعیین می کرد، که با توجه به انتخاب آن ها، فرد بازیکن یا نگهبان می شد. این تئوری بر این ایده استوار بود که نگهبانان نیز در شرایطی مشابه بازیکنان قرار داشتند، به دام افتاده و مجبور به دنبال کردن دستورها با تهدید به مرگ.

با این وجود، هوانگ دونگ-هیوک تایید کرد که این رنگ ها در واقع بر اساس یک داستان کلاسیک قدیمی انتخاب شده که در آن یک روح در داخل سرویس بهداشتی، دستمالی قرمز یا آبی را به افراد پیشنهاد می دهد و آن ها مجبورند یکی را انتخاب کنند. هر رنگی را که انتخاب کنید، روح شما را خواهد کشت، همان چیزی که در مورد شخصیت های سریال دیده شده و وقتی تفاوتی بین بازی های مرگبار و زندگی خود خارج از این بازی ها نمی بینند، تصمیم می گیرند به بازی مرکب بازگردند.

۱۰-شخصیت های سانگ-وو و گی-هون هر دو بر اساس تجربیات واقعی کارگردان طراحی شده اند

آخرین رویارویی سریال بین سانگ-وو و گی-هون به چند دلیل یک پایان بندی مناسب است که یکی از آن دلایل این است که پیشینه این شخصیت ها بر اساس زندگی، تجربیات و باورهای واقعی کارگردان، هوانگ دونگ-هیوک، طراحی شده است. همانند گی-هون، کارگردان سریال نیز در کنار مادرش در شرایط مالی دشوار در منطقه سانگمون-دونگ بزرگ شد و مانند سانگ-وو به دانشگاه بسیار شناخته شده ملی سئول رفت و به همین دلیل انتظارات زیادی از او وجود داشت. فلسفه هر دو شخصیت اما کاملاً در تضاد با هم قرار دارند زیرا سانگ-وو بر این باور است که با شکست دادن «بازندگان» توانسته به بازی پایانی برسد و گی-هون می گوید که با فداکاری «بازندگان» در آستانه بدست آوردن جایزه نقد نهایی و زنده ماندن قرار گرفته و هرگز فراموش نمی کند که به این خاطر، از دیگر بازیکنان جان باخته ممنون باشد.

نکته جالب تر این است که حتی در میان بازیکنان نیز سانگ-وو با غریزه های بقای خود واقعی ترین شخصیت به نظر می رسد که برای زنده ماندن در شرایط دشوار دست به هر کاری می زند و همزمان بین خودش و گی-هون، به گی-هون اعتماد بیشتری برای مراقبت از مادرش و داشتن عملکردی بهتر در زندگی، نسبت به خود دارد، با توجه به اینکه در ابتدای سریال، او حتی برای خودکشی کردن نیز خود را آماده کرده بود. از این رو، اگر چه کارگردان هر دو شخصیت را به خوبی و عمیقاً درک می کند اما شخصیت گی-هون را به عنوان برنده معرفی می کند.

۹- لباس های کارگران

هوانگ دونگ-هیوک و چائه کیونگ-سان برخی از ایده های پشت طراحی سریال را فاش کرده اند که یکی از جذاب ترین و ماندگارترین جنبه های سریال Squid Game است. در ویدیویی که این دو خالق اصلی سریال به سکانس هایی از آن واکنش نشان می دهند، چائه کیونگ-سن به این نکته اشاره می کند که چطور کارگردان در ابتدا قصد داشت از لباس پیشاهنگی برای نگهبانان استفاده کند اما در نهایت این ایده را کنار گذاشته و چیزی را انتخاب کردند که بیشتر نمایانگر گمنامی و کمتر فردیت آن ها باشد. لباس پایانی نگهبانان یا کارگران طوری طراحی شد که شبیه مورچه باشند و هیچ تفاوت شخصیتی و ظاهری قابل تشخیصی نداشته باشند.

همچنین رنگ صورتی به این دلیل انتخاب شد که با افسانه های قدیمی پریان در ارتباط است. در مقابل، لباس های سبزرنگ بازیکنان از لباس های سبز رنگ جنبش سائه مول آندونگ و لباس های سرپایی که توسط کودکان در دهه ۱۹۷۰ پوشیده می شد الهام گرفته است. نماد روی کلاهخودهای نگهبانان نیز با توجه به نقششان تعیین می شود: دایره برای کارگران، مثلث برای سربازان مسلح و مربع برای فرماندهان است، نمادهایی که طرح بازی مرکب را تشکیل می دهند و همچنین عنوان سریال را، جایی که دایره، مثلث و مربع در واقع نماد عبارت OJM هستند که به نام کره ای سریال «اوجینگئو گیم» (Ojingeo Geim) اشاره دارند.

۸- اوه ایل-نام

پیچش داستانی مربوط به شخصیت اوه ایل-نام در پایان سریال بسیاری را حیرت زده کرد اما این پیچش داستانی در سراسر اپیزودهای قبلی سریال با اشاره به برخی سرنخ ها، قابل پیش بینی بود. مشهودترین سرنخ زمانی است که در طول شب بین بازیکنان درگیری رخ داده و بازیکن شماره ۰۰۱ رو به دوربین التماس می کند که به این خونریزی و کشتار پایان داده شود، که مدیر بازی ها نیز به سرعت دستور توقف کشتار و روشن شدن چراغ ها را می دهد. در سکانسی دیگر از بازی طناب کشی نیز برای چند ثانیه نشان داده می شود که دستبند او به طناب قفل نشده است. وقتی کارآگاه هوانگ جون-هو اسناد مربوط به تاریخچه بازی مرکب را پیدا می کند، در اسناد مربوط به بازی مرکب سال ۲۰۲۰ هیچ بازیکنی با شماره ۰۰۱ وجود ندارد و شمارش از ۰۰۲ شروع می شود.

حتی وقتی که شخصیت پیرمرد بازی ها می میرد، نیز این اتفاق در خارج از صحنه رخ داده و ما تنها صدای تیراندازی را می شنویم. همچنین اسم اوه ایل-نام به معنای «اولین مرد» است که به این نکته اشاره دارد که او کسی است که بازی های را خلق کرده و اگر با زبان کره ای آشنایی داشته و کمی باهوش می بودید می توانستید این موضوع را از همان ابتدا نیز حدس بزنید. موضوع جالب دیگر در مورد این شخصیت، رفتار گی-هون با اوست. از همان ابتدا، گی-هون با احترام خاص کره ای ها نسبت به افراد مسن با بازیکن شماره ۰۰۱ رفتار می کند، به ویژه در هنگام صحبت کردن و خطاب قرار دادن او. اما وقتی که در پایان سریال، واقعیت برای او آشکار می شود، گی-هون نهایت بی احترامی را به این پیرمرد در بستر مرگ افتاده نشان می دهد و این کار را با تغییر زبان و شیوه دادن لیوان آب به او تنها با یک ست نشان می دهد که در فرهنگ کره جنوبی یک نوع بی احترامی است.

۷- مدیر بازی ها

مدیربازی ها یا همان Frontman از همان ابتدا یکی از شخصیت های مرموز و جالب سریال بود اما افشای هویت واقعی او به عنوان این-هو برادر کارآگاه هوانگ جون-هو باعث شد که با نگاه به جزییات بیشتر در مورد او به این نتیجه برسیم که با شخصیت جذاب تری از آنچه فکر می کردیم مواجه هستیم. علیرغم پیروز شدن در بازی مرکب در چند سال پیش، او هنوز در یک گوشی وون زندگی می کند که یک اتاق کوچک و معمولاً موقتی است که اغلب توسط کارگران و دانشجویان فقیر کرایه می شود و این موضوع نشان می دهد که شخصیت مدیر بازی ها علاقه ای به خرج کردن پول هنگفتی که برده ندارد، همان کاری که گی-هون نیز انجام داده و به خاطر ترومایی که دارد، یک سال به پول هایی که برده و در حساب بانکی او قرار داده شده دست نمی زند.

همچنین شخصیت این-هو در گذشته پلیس بوده و کارگردان سریال Squid Game نیز تاکید کرده که پرداختن به این شخصیت به این خاطر بوده که او دوست داشته به طور کلی به مشکلات پلیس ها در کره جنوبی و جهان بپردازد و این یعنی اینکه نقش مدیر بازی ها به عنوان یک پلیس سابق بسیار بزرگتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. وقتی گی-هون در بانک با احترام فراوان در بانک مواجه می شود، این موضوع نشان می دهد که این-هو پیشنهاد حضور در ادامه بازی ها را پذیرفته، در تضاد با تصمیم گی-هون که به طور کامل با سیستم موجود مخالف است. ایدئولوژی مورد قبول این-هو در باب «برابری واقعی» در بازی ها همچنین به وضوح به دیدگاه رییسش ایل-نام در مورد نقطه مشترک بین افراد ثروتمند و فقیر اشاره دارد. نکته خنده دار اینکه گی-هون که شخصیت قهرمان داستان است، در نهایت نشان می دهد که هر دوی این ایدئولوژی ها نادرست هستند.

۶- مهمانان ویژه

اگر چه مهمانان ویژه یا همان VIPها کم اهمیت ترین و نامحبوب ترین شخصیت های سریال Squid Game برای بینندگان بودند، شخصیت پردازی آن ها بنا بر تصویری که کارگردان می خواست از آن ها ارائه دهد، بسیار دقیق بود. سخت نیست که فهمید چرا این شخصیت ها علیرغم داشتن ماسک، همگی سفید پوست، مرد و اغلب آمریکایی هستند. ایالات متحده قوی ترین اقتصاد جهان را دارد و بدین ترتیب انتخاب بیش از یک آمریکایی در میان مهمانان ویژه سریال بیشتر یک انتخاب است تا یک تصادف. کارگردان سریال گفته است که یکی از این مهمانان ویژه شبیه دونالد ترامپ است و اینکه او می خواسته این شخصیت ها نماد «نخبگان قدرتمند و مدیرعامل های کمپانی های بزرگ جهان» باشند.

سبک صحبت کردن بی ادبانه و شوخی های بی مزه آن ها نیز یک انتخاب با هدف خاص بوده تا نشان داده شود که ثروتمند بودن آن ها به معنای انسان های بهتر بودن یا فرهنگ بهتر در آن ها نیست. تمایلات و خواسته های جنسی یکی از این مهمانان نسبت به کارآگاه هوانگ جون-هو نیز به ماجراجویی های جنسی غربی ها در برخی کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی اشاره دارد و غربی های ثروتمندی که تنها برای اغنای امیال جنسی منحرف خود به کشورهای آسیایی سفر می کنند. مجسمه های رنگی که در اتاق حضور این مهمانان دیده می شوند نیز تصاویری از مردان و زنان بوده و به عنوان مبلمان مورد استفاده قرار می گیرند که به گفته کارگردان، دیدگاه این مهمانان به انسان ها به چشم شیء قابل تملیک را نشان می دهد.

۵- بدبیاری های شخصیت علی در عرصه مهاجرت

یکی دیگر از ارجاعات نیشدار سریال به مشکلات واقعی اجتماعی، شخصیت علی است که آسیب پذیری بی حدوحصر مهاجران را نشان می دهد. ظاهراً علی به صورت مهاجر غیرثبت شده در کره جنوبی سکونت دارد که باعث می شود شرایط او بیش از پیش هولناک باشد اما حتی به عنوان یک کارگر قانونی بر اساس سیستم مجوز کار، علی تنها می تواند برای یک نفر خاص کار کند. حتی در شرایطی که صاحب کار علی از پرداخت حقوقش به او امتناع می کند، او حتی امکان تغییر شغل و کارفرمای خود را نیز ندارد. بدین ترتیب حتی اگر علی به عنوان کارگر و به شکل قانونی به کره می آمد، با ترک کردن شغلی که در آن مورد آزار و سوء استفاده قرار می گرفت نیز به یک کارگر غیرقانونی تبدیل می شد.

کارگران مهاجر بسیاری در کره جنوبی با شرایط کاری هولناکی مواجه هستند، از جمله خوابیدن در محل کار و خطر مرگ در اثر سرمازدگی، و همانند شخصیت علی، از دست دادن انگشتان یا متحمل شدن دیگر جراحات دائم بدون دریافت غرامت و بیمه برای آن ها. اگر چه علی در صحبت کردن با دیگران بسیار محترمانه رفتار می کند و به طور ویژه با لحنی به شدت محترمانه با کره ای ها صحبت می کند، از دعوای او با صاحب کارش و تمسخر او نسبت به هان می-نیو مشخص است که وی به هیچ وجه شخصیت منفعلی ندارد. سبک صحبت کردن او در خطاب قرار دادن دیگران با عنوان «آقا» تا جیی که سانگ-وو را «برادر بزرگ» (هیونگ) می نامد، نشان می دهد که شرایط اجتماعی تا چه اندازه می تواند مانند یک میدان مین او را به دام بیندازد.

۴- موهای قرمز رنگ گی-هون

در حالی که بسیاری از انتخاب رنگ موی گی-هون در پایان سریال حیرت زده شدند، یک رنگ قرمز جیغ و کارتونی، دلایل بسیاری برای این انتخاب وجود دارد. کارگردان سریال Squid Game تصریح می کند که رنگ موی جدید گی-هون به این دلیل بود که وی می خواست تغییری بزرگ در خود ایجاد کند و نشان دهد که دیگر هیچگاه نمی تواند به خودِ گذشته اش بازگردد. به گفته کارگردان سریال، این کاری بود که گی-هون قبلاً هرگز انجام نداده بود و این نشان دهنده تغییر بزرگی است که در وی بعد از تجربه بازی ها و نظاره گر مرگ صدها نفر بودن ایجاد شده است.

بعد از کشته شدن دوستان مورد اعتمادش در بازی ها و سپس مرگ مادر، دیگر هیچ امکانی وجود نداشت که گی-هون پایان سریال همانی باشد که در ابتدای داستان دیدیم و همین اتفاق نیز در عمل رخ داد. رنگ قرمز همچنین نشان دهنده خشم اوست و اینکه چطور او می خواهد علیه رهبران و ترتیب دهندگان بازی مرکب وارد عمل می شود. این شرایط بسیار با غم فلج کننده ای که در یک سال اخیر تجربه کرده در تضاد است، سالی که علیرغم دسترسی به یک ثروت بی پایان، زندگی مفلسانه ای داشته است.

۳- رابطه هیونگ یا سانگ-وو و علی

بسیاری از بینندگان سریال Squid Game شاید متوجه این موضوع شده باشند که وقتی سانگ-وو می گوید علی می تواند به جای «آقا» از اسم واقعی سانگ-وو برای خطاب قرار دادنش استفاده کند، علی از واژه «هیونگ» استفاده می کند. هیونگ کلمه ای کره ای به معنای «برادر بزرگ» است و توسط مردان خطاب به مردان دیگر به کار می رود در حالی که زنان جوان از واژه «اوپا» برای خطاب قرار دادن مردان دیگر استفاده می کنند. این واژه برای نشان دادن رابطه آشنایی با یک مرد و احترام نسبت به یک برادر بزرگ تر به کار می رود. این واژه نشانه مهمی از نزدیکی برای کسی مانند علی است که تا آن زمان از اتفاقات سریال در هنگام صحبت کردن با دیگر کره ای ها به خاطر شرایط حساس و شکنده اش به عنوان یک مهاجر در کره جنوبی و همچنین توهین های نژادپرستانه ای که تجربه کرده بود، باید خیلی محتاط می بود.

سانگ-هوو نیز در ابتدای سریال خطاب به گی-هون از همین واژه استفاده می کند هر چند در ادامه اتفاقات سریالی نگاهی متفاوت از بالا به پایین به وی دارد. این موضوع نور تازه ای به رابطه بین این دو شخصیت می اندازد و نشان می دهد که چطور گی-هون در دوران کودکی از سانگ-وو مراقبت کرده و او را به مدرسه می برده است. این موضوع بیش از پیش سکانس خیانت سانگ-وو به علی را دردناک می سازد که علی می گوید: «برادر بزرگ؟»، درست پیش از آنکه کشته شود.

۲- لهجه سائه بیوک

اگر چه بسیاری از درگیری دیرپای بین کره شمالی و جنوبی و دشواری های کسانی که می خواهند از کره شمالی فرار کنند آگاه هستند، بسیاری از مصائب برادر و خواهر کانگ برای بسیاری از غیر کره ای زبان ها قابل درک نیست. کانگ سائه-بیوک به خاطر این که اهل کره شمالی است مورد تحقیر قرار گرفته و با عنوان «جاسوس کره شمالی» خطاب قرار داده می شود. برادرش، کانگ چئول، در طول مدتی که به خاطر کار کردن خواهرش در یک خانه نگهداری می شود، مورد تحقیر و اذیت و آزار دیگر کودکان قرار می گیرد. سائه-بیوک تمام پولی که از جیب بری به دست می آورد را برای تامین هزینه های زندگی برادرش و سعی در پیدا کردن و آوردن پدر و مادرش به کره جنوبی، بعد از فرارشان از کره شمالی و کشته شدن پدرش و برگرداندن شدن مادرش به کره شمالی توسط نیروهای مرزی چین، هزینه می کند.

ظاهر لاغراندام و استخوان هایی که به وضوح دیده می شوند یکی از دلایل اصلی فرار شهروندان کره شمالی از کشورشان است: گرسنگی. موضوع دیگر در مورد این شخصیت که غیرکره ای ها آن را درک نمی کنند، لهجه خاص این شخصیت است که متعلق به شهروندان کره شمالی است. او هنگام صحبت با برادرش با لهجه مادری اش حرف می زند اما در صحبت با شهروندان کره جنوبی، سعی می کند لهجه سئولی را استفاده کرده و بدین ترتیب ریشه کره شمالی خود را پنهان نماید.

۱- ماجرای واقعی اعتراضات «دراگون موتورز»

اتفاق واقعی که در سریال Squid Game به آن اشاره می شود ماجرای شورش و اعتراضات سانگ یونگ موتور است. کارگران این کمپانی بزرگ خودروسازی دست به اعتصاب زده و بعد از بیکاری های گسترده ای که پس از بحران های مالی سال ۲۰۰۸ ایجاد شده بود، محل کارخانه را به اشغال خود در آوردند. این اعتراضات با خشونت تمام سرکوب شد، در ابتدا با نیروهای امنیتی خصوصی و سپس حمله همه جانبه توسط نیروهای پلیس. تنها یک دهه بعد از این اعتصاب و شورش بود که ماجرا فیصله پیدا کرده و توافق حاصل شد. در داستان سریال می شنویم که گی-هون در این اعتصاب شرکت داشته و خشونت ها و سرکوب ها را تجربه کرده است. یکی دیگر از اشارات سریال به این ماجرا یک کمپانی خودروسازی داستانی به نام دراگون موتورز (Dragon Motors) است در حالی که معنای تحت اللفظی اسم سانگ یونگ همان «دو اژدها» است.

هوانگ دونگ-هیوک کارگردان سریال در این باره گفته است: «از طریق ارجاع به بیکاری های گسترده سانگ یونگ موتور، می خواستم نشان دهم که هر شخص معمول طبقه متوسطی که در دنیای امروزی ما زندگی می کند می تواند یک شبه به پایین نردبان اقتصادی سقوط کند». این اولین باری نیست که هوانگ دونگ-هیوک در ساخته های خود به مسائل دنیای واقعی اشاره می کند. فیلم The Crucible ساخته او در مورد بدرفتاری های جنسی است که به شکل واقعی در کره جنوبی با کودکان ناتوان جسمی و ذهنی صورت گرفته است که باعث تغییر قوانین کره جنوبی در مورد جرائم جنسی در حق افراد زیر سن قانونی و افراد ناتوان جسمی و ذهنی گردید.

منبع: روزیاتو

منبع: مشرق

کلیدواژه: تحولات قفقاز تحولات افغانستان کره جنوبی هوانگ دونگ هیوک بازی مرکب هوانگ دونگ هیوک کارگردان سریال خطاب قرار دادن نشان می دهد مهمانان ویژه کره جنوبی مدیر بازی ها سریال Squid Game پایان سریال برادر بزرگ صحبت کردن کره شمالی بازی مرکب کره ای ها شخصیت ها ایل نام بر اساس اگر چه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۹۳۳۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel

بیش از سه دهه از آخرین نفس‌هایی که لی ون کلیف فقید کشید می‌گذرد، اما او یکی از مشهورترین و دوست داشتنی ترین بازیگرانی است که در آمریکا و ایتالیا (جایی که بسیاری از وسترن‌های اسپاگتی خود را در آنجا بازی کرده است) در لوکیشن های فیلمسازی قدم زده است.

به گزارش روزیاتو، ون کلیف پرکار و مشهور بود، به طور میانگین هر سال حدود سه فیلم بازی می کرد و بر خلاف دیگر بازیگران قدیمی هالیوود که بیشتر نقش قهرمان یا نقش منفی داستان را بازی می‌کردند، یک بازیگر متنوع الکار بود که همیشه از انتخاب تمامی بخش های طیف اخلاق استقبال می کرد.

ون کلیف پس از خدمت به عنوان خدمه سونار در طول جنگ جهانی دوم، به هالیوود پیوست. او با رضایت تمام نقش های مکمل را پذیرفت تا اینکه در سال ۱۹۶۵ زمانی که سرجیو لئونه برای فیلم چند دلار بیشتر (For a Few Dollars More) او را انتخاب کرد، اتفاق بزرگ دوران حرفه ایش رخ داد و به شهرت رسید.

از آنجا به بعد، مسیر حرفه ای لی ون کلیف همواره رو به جلو بود و هر روز بر اعتبار و شهرت این بازیگر افزوده می شد. این بازیگر مشهور در طول دوران حرفه ای درخشان خود در بیش از ۵۰ فیلم وسترن بازی کرد، بنابراین کسانی که می‌خواهند کل فیلم شناسی این بازیگر را ببینند، کار دشواری در پیش دارند.

با این حال، چند فیلم وسترن لی ون کلیف وجود دارد که هر کسی که طرفدار ژانر وسترن یا این بازیگر است حتماً باید آن ها را تماشا کند. بدین بهانه، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های وسترن لی ون کلیف آشنا کنیم.

۱۰- The Stranger and the Gunfighter (1974)

ادغام ژانرها در صنعت فیلمسازی رایج است، اما ترکیب ژانرهای رزمی و وسترن زیاد اتفاق نمی افتد. خوشبختانه، تب کونگ فو در اوایل دهه ۷۰، کارگردان ایتالیایی، آنتونیو مارگریتی را به تلاش برای ساخت چنین تلفیقی تشویق کرد.

در نتیجه این تلاش ها بود که فیلم The Stranger and the Gunfighter متولد شد. در این فیلم، یک جنگسالار تشنه ثروت، هو چیانگ (لو لیه) را مجبور می‌کند تا به غرب قدیم برود، تا گنج متعلق به عموی مرده‌اش را پیدا کند، در غیر این صورت خانواده‌اش را خواهد کشت. زمانی که چیانگ به آمریکا می‌رود، مجبور می‌شود با قاتل عمویش، داکوتا (ون کلیف) متحد شود که البته اتحادی از روی رضایت نیست.

به عنوان یک استاد هنرهای رزمی در سرزمینی پر از ششلول بند، چیانگ بدون شک در این فیلم شبیه یک ماهی در خارج از آب است، اما او هنوز هم به لطف کمک های داکوتا موفق می شود خارج از زیستگاه طبیعی خود زنده بماند.

پیوند و همکاری غیرمنتظره بین این دو چیزی است که فیلم را به اوج جذابیتش می رساند. رویدادها بین نبرد تن به تن رزمی و تیراندازی‌های به سبک سنتی در حال تغییرند که احساس خوشایند خاصی ایجاد می‌کنند. طرح داستان به همان اندازه که خلاقانه است بامزه نیز هست.

برای مثال، مشخص می شود که عموی چیانگ قبل از مرگ، مسیر مایکل اسکافیلد در سریال فرار از زندان را رفته و نقشه گنج را بر روی بدن چهار معشوقه‌اش نقاشی کرده است. بنابراین چیانگ و داکوتا مجبور می شوند این چهار زن را پیدا کنند، اما وادار کردن آن ها به نشان دادن نقاشی های پشت شان برای نقشه خوانی، کار راحتی نیست.

۹- Beyond the Law (1968)

در فیلم Beyond the Law، کارگردان جورجیو استگانی یک انتقال غافلگیرکننده از راهزن به کلانتر را به مخاطبان ارائه می دهد. یک سارق حرفه ای و کاربلد، کادلیپ (ون کلیف)، که ترجیح می‌دهد بدون خشونت دزدی کند، پس از اینکه گروه دیگری از راهزنان را از دزدی از دلیجانی باز می دارد که خودش قصد سرقت از آن را داشت، به شکل غیرمنتظره ای خود را در سمت مجریان قانون می‌بیند.

شجاعت کادلیپ نشان کلانتری را برایش به ارمغان می‌آورد، اما او متوجه می‌شود که این شغل بسیار سخت‌تر از آن چیزی است که انتظار داشت.

تماشای فیلم وسترن Beyond the Law بسیار خوشایند است زیرا بیشتر شخصیت محور است تا اکشن یا طرح محور. مخاطبان اغلب وارد ذهن کادلیپ می‌شوند و از این که او به چه چیزی فکر می‌کند یا قرار است چه کاری انجام دهد مطلع می شوند.

به لطف این رویکرد، تشخیص مهارت های بازیگری برتر ون کلیف ساده تر می شود. در اینجا بارها شاهد نگاه خیره تند و تیز همیشگی ون کلیف با چشمان ترسناک، پوزخند کینه توزانه و حرف زدن آرام و دقیق او هستیم.

با خشونت محدود، این فیلم برای تشریح مضمون اخلاق نیز زمان می گذارد. کادلیپ دائماً با انتخاب‌های سختی روبرو می‌شود، مانند اینکه آیا به همکاران سابق خود دستبند بزند و یا از پولی که وظیفه نگهبانی آن را بر عهده دارد، مقداری کش برود یا نه. به نوعی، او همیشه انتخاب درستی می کند، اما این انتخاب هرگز آسان نیست.

۸- Barquero (1970)

گوردون داگلاس بزرگ، که کار خود را به عنوان یک کودک بازیگر آغاز کرد، از تست کردن لذت می برد. در فیلم Barquero، او با موفقیت لی را متقاعد کرد که یک بار دیگر نقش یک شخصیت خوب و مهربان را بازی کند و نتایج فوق العاده ای بدست آمد.

در اینجا، لی نقش تراویس، اپراتور یک کشتی مسافربری را بازی می کند که مردم را از طریق رودخانه از آمریکا به مکزیک منتقل می کند. وقتی متوجه می شود که یک دسته راهزن خطرناک در راه هستند، با خود عهد می بندد که به این گروه اجازه ندهد از رودخانه رد شوند. بنابراین یک درگیری پرتنش ایجاد می شود.

فیلم وسترن Barquero حدود ۱۱۵ دقیقه زمان دارد و از این مقدار ۱۰۰ دقیقه صرف زمینه سازی برای رویارویی نهایی می شود. خب، تماشاگران به دلیل مناظر زیبا، از این زمینه سازی سینمایی طولانی خسته نخواهند شد. کل طرح داستان بر جغرافیا تکیه دارد. نماهایی از رودخانه، سواحل و اطراف این لوکیشن ها همه به شکل زیبایی به تصویر کشیده می شوند.

طرح داستان نیز بسیار خوش ساخت است، و هیچ انتخاب غیر منطقی وجود ندارد. تراویس کاملاً حق دارد که به خاطر شغلش به عنوان اپراتور کشتی بدخلق و عنق باشد، زیرا می داند که رهبر دیوانه دسته راهزنان پس از عبور از رودخانه، ساکنان شهر مجاور را قتل عام خواهد کرد.

البته این یک نمایش ارتش یک نفره هم نیست. تراویس چند نفر را نیز دارد که به او کمک می کنند، به‌ویژه شخصیت سرسخت و بددهان ماونتن فیل، که حتی شخصیت شرور داستان را به چالش می کشد که گلوله های بیشتری به سمت او شلکی کند. او پس از برخورد یک گلوله، با لحنی تمسخر آمیز و دیوانه وار می گوید: “یک گلوله کار من را نمی سازد، پسر.” خوشبختانه، تراویس در نهایت به این خونریزی ها پایان می دهد.

۷- Sabata (1969)

اولین قسمت از سه گانه ساباتا اثر جیانفرانکو پارولینی، تماماً درباره توطئه و فساد است. در اینجا، کلیف نقش یک جایزه بگیر را بازی می کند که وظیفه دارد سارقانی را که ۱۰۰,۰۰۰ دلار از پول ارتش ایالات متحده را دزدیده اند، شکار کند. برای این ماموریت ۵,۰۰۰ دلار به او وعده داده شده است.

در کمال تعجب، مشخص می شود که برخی از مقامات فاسد شهر این سرقت را سازماندهی کرده اند تا بتوانند از این پول برای خرید یک قطعه زمین ارزشمند که برای توسعه راه آهن اختصاص داده شده، استفاده کنند. وقتی آن را بفروشند، ۱۰ برابر ثروتمندتر می شوند. قابل درک است که ماموریت شخصیت اصلی داستان مانعی برای نقشه های آن هاست، بنابراین آن ها عهد می کنند که او را بکشند.

اکثر شخصیت‌های وسترن شیوه استفاده از اسلحه را به خوبی می دانند، اما ساباتا بدون شک یکی از ماهرترین جایزه بگیران ژانر وسترن است. در طول فیلم، انبوهی از مهاجمان برای دستگیری او فرستاده می شوند، اما او بدون هیچ زحمتی و بدون نیاز به نزدیک شدن بیش از حد به آن ها، حسابشان را می رسد. او بسیار دقیق هدف می گیرد و چشمان باریک کلیف همه چیز را باورپذیر می کند.

از نظر شخصیت، ساباتا همچنان جذاب است زیرا عامدانه بد اخلاقی و بی اخلاقی را انتخاب یم کند. از آنجایی که او یک ضدقهرمان است، عهد می‌کند که پس از کشف توطئه، پول دزدیده شده را برای خودش نگه دارد. بخش زیادی از اعتبار این فیلم نیز به پارولینی باز می گردد. او برای منحصر به فرد ساختن فیلمش، در باب سلاح های استفاده شده توسط شخصیت ها خلاقیت به خرج می دهد.

این همان جایی است که اولین بار اسلحه بانجو (تفنگ پنهان شده در یک آلت موسیقی) ظاهر می شود. سالها بعد، این سلاح پس از بیرون کشیده شده توسط ال ماریاچی (آنتونیو باندراس) در فیلم Desperado دوباره محبوب شد.

۶- The Grand Duel (1972)

پس از یک دهه خدمت به عنوان دستیارِ سرجیو لئونه، سرانجام جیانکارلو سانتی به تنهایی کار خود را آغاز کرد و فیلم وسترن The Grand Duel را ساخت. از بخت خوشش، او هنوز یکی از اسباب بازی های مورد علاقه استادش را داشت که با آن بازی کند.

لی ون کلیف در این فیلم در نقش کلانتر کلایتون بازی می کند، مرد قانونی که معتقد است یک فراری متهم به کشتن یک سرمایه دار، در واقع بی گناه است. از آنجایی که او از آن دسته کلانترهایی نیست که شاهد وقوع بی عدالتی باشد، تصمیم می گیرد که از این فراری بی گناه محافظت کند، در حالی که جایزه بگیران عرصه را بر او تنگ می کنند.

تا آنجایی که بحث فیلم هایی در مورد مردی در حال فرار در میان باشد، فیلم دوئل بزرگ با برخی از بهترین های این عرصه رقابت می کند. نیمه اول فیلم پر اکشن است، در شرایطی که کلانتر و متهم بیگناه با جایزه بگیرانی که به دنبال پول هستند و حاضر به گفتگو در مورد بی گناهی نیستند، مبارزه می کنند.

تماشای مرد متهم به شکلی ویژه ای جذاب است، جایی که او از یک بام به پشت بام دیگر می پرد و حتی در هنگام تیراندازی، پشتک وارو می زند. قسمت دوم فیلم نیز مانند یک فیلم پلیسی روایت می شود، جایی که کلیتون تلاش دارد تا بفهمد قاتل واقعی کیست.

این طرح و اکشن داستان با یک موسیقی فوق العاده از آهنگساز برنده اسکار آینده، لوئیس انریکز باکالوف ترکیب می شود. این موسیقی متن آنقدر خوب است که کوئنتین تارانتینو از آن برای Kill Bill: Volume 1 نیز استفاده کرد.

۵- The Big Gundown (1967)

Big Gundown یک وسترن با تماشای ضروری برای علاقمندان به ژانر وسترن به ویژه در ژانر فرعی زاپاتا (فیلم های وسترن در مورد مکزیک و انقلاب این کشور در دوران غرب وحشی) است که بهترین مکزیک و غرب قدیمی را به تصویر می کشد.

در اینجا، یک سرمایه دار راه آهن، جاناتان کوربرت (کلیف) فعال سیاسی- هفت تیرکش را با وعده حمایت مالی از کمپین سیاسی اش وسوسه کرده، و او را مأمور می کند تا یک قانون شکن مکزیکی به نام کوچیلو را شکار کند.

این سرمایه دار بانفوذ ادعا می کند که کوچیلو یک متجاوز، قاتل و یک مرد تماماً نفرت انگیز است، و کوربرت به عنوان فردی که برای رفتار خوب ارزش قائل است، به سرعت کلت خود را برمی دارد و شروع به جستجوی این مرد شرور می کند.

این وسترن مورد تحسین منتقدان با غافلگیری قهرمان داستان و تماشاگران، اثرگذار است. در ابتدا، به نظر می رسد که همه چیز یک مسابقه و ماموریت آسان است. کوچیلو به عنوان یک شخصیت کودن به تصویر کشیده می شود و کوربرت سابقه بسیار خوبی در برابر مردانی مانند او دارد.

با این حال، کوچیلو ثابت می کند که یک فراری بدقلق و استاد در قال گذاشتن است. او قبل از اینکه حقیقت را برای کوربرت فاش کند، از تله های او دوری می کند. داماد الکلی سرمایه دار مقصر واقعی جنایت مورد نظر است و کوچیلو قربانی دیگری از یک دسیسه چینی کلاسیک است. پس از آن مناسبات تغییر می کند و اکنون فیلم صاحب دو قهرمان و دو شرور می شود.

۴-Death Rides a Horse (1967)

برای هرکسی که مشتاق است ببیند شخصیت های منفی تاوان گناهانشان را می پردازند، ده‌ها وسترن انتقام‌جویی فوق العاده وجود دارد، و Death Rides a Horse یکی از بهترین‌هاست.

این فیلم به کارگردانی جولیو پترونی در مورد هفت تیرکش جوانی به نام بیل است که در حال آماده شدن برای شکار و کشتن قانون شکنانی است که ۱۵ سال قبل خانواده اش را قتل عام کرده اند. او به زودی با یک تبهکار به نام رایان (ون کلیف) که به تازگی با قید وثیقه از زندان آزاد شده است، برخورد می کند، کسی که اتفاقاً بخشی از دارودسته ای بوده که آن جنایت را انجام داده است.

با این حال، رایان برای خودش بهانه ای می تراشد و اصرار می کند که اعضای گروهش برای او دسیسه چیده و او در واقع بیل را نجات داده است. شخصیت های فیلم در مورد به زبان آوردن دیالوگ بسیار مقرون به صرفه عمل می کنند، اما این موضوع اصلاً چیز بدی نیست.

حدود ۲۰ دقیقه طول می کشد تا رایان دهانش را باز کند و در این مدت، به طور مداوم به تماشاگران یادآوری می شود که نگاه خیره ون کلیف تا چه اندازه جذاب و مسحور کننده است.

علاوه بر این، در این فیلم وسترن تاکید زیادی بر کار دوربین وجود دارد. کلوزآپ های متعددی از چهره های غبار گرفته و زوم های غیرمنتظره زیادی در این فیلم وجود دارد. چیزی که فیلم کم دارد طرح منطقی است، اما اکشن داستان این نقص را جبران می کند.

برای مثال، هرگز به شکلی قانع کننده توضیح داده نمی‌شود که چرا این گروه به خانه خانواده بیل حمله کرده و هرگز چیزی به سرقت نبردند، اما این چیزی است که به راحتی فراموش می‌شود، به ویژه اینکه شلیک مداوم گلوله ها به شما فرصت نمی دهد به این موضوع فکر کنید.

۳- Day of Anger (1967)

فیلم وسترن روز خشم ساخته تونینو والری قبل از تبدیل شدن به یک درام در مورد دشمنی، به‌عنوان یک داستان در باب راهنمایی و مربیگری آغاز می‌شود. اسکات، رفتگر شهر که از اینکه به عنوان یک احمق دیده می شود، خسته شده است، عهد می بندد که نحوه استفاده از سلاح را یاد بگیرد.

وقتی یک هفت تیرکش به نام تالبی (ون کلیف) وارد شهر می شود و تصمیم می گیرد تیراندازی را به او یاد دهد، اوضاع برای اسکات آسان تر می شود. متأسفانه، زمانی که اسکات با مرد دیگری دوست می شود، این رابطه از بین می رود، که منجر به رویارویی پر تنشی در پایان بین دو دوست سابق می شود.

تماشای تبدیل شدن اسکات از یک شخصیت ضعیف که توسط هر مردی در شهر مورد تحقیر قرار می گیرد به یک هفت تیرکش خبره، الهام بخش است. انعطاف پذیری و سختکوشی او از صفحه نمایش بیرون می زند و بیننده را ترغیب می کند که برایش دل بسوزاند.

از سوی دیگر، تالبی به عنوان ابزاری استفاده می شود برای توضیح اینکه سوء استفاده چگونه عمل می کند. او خود نقشه ای می کشد تا به صدر قدرت در شهر برسد، اما در حالی که این کار را می‌کند، مرد دیگری با کاشتن ایده‌هایی در سر اسکات، علیه او نقشه می‌کشد.

بنابراین، داستان تالبی به عنوان یک داستان هشدار دهنده عمل می کند. او به آنچه که آرزویش را داشت می‌رسد، اما نمی تواند شاگردش را کنار خود نگه دارد. در نهایت این موضوع به سقوط او منجر می شود.

۲- For a Few Dollars More (1965)

لی ون کلیف با بازیگران زیادی کار کرد، اما همکاری‌های او با کلینت ایستوود به یاد ماندنی‌تر است. در فیلم For a Few Dollars More، او نقش سرهنگ مورتیمر، کهنه سربازی را بازی می کند که در جستجوی قانون شکنی به نام ال ایندیو است. او خیلی زود با یک هفت تیرکش ماهر به نام مانکو (ایستوود) که به دنبال همان مرد است برخورد می کند.

آنها به جای رقابت برای جایزه، موافقت می کنند که با هم کار کنند. آنچه در ادامه می‌آید یک داستان حماسی شگفت‌انگیز است که بسیار هیجان‌انگیزتر از سانجوروی آکیرو کوروساوا است (فیلم اصلی که سرجیو لئونه این فیلم را از آن اقتباس کرده است).

«هنگامی که دو شکارچی به دنبال یک طعمه می روند، معمولاً در نهایت از پشت به یکدیگر شلیک می کنند». این یکی از دیالوگ های مشهور سرهنگ مورتیمر در فیلم است که پایه و اساس همکاری بین دو شخصیت اصلی را ایجاد می کند.

از آنجا به بعد، کشتار رخ می دهد. مورتیمر و مانکو به نقاط قوت یکدیگر تکیه می کنند، در حالی که دومی کارهای جسورانه انجام می‌دهد و اولی از موهبت هوشیاری بالای خود برای پشتیبانی از شریکش استفاده می کند.

جدای از آن، فیلم مملو از صحنه هایی است که مطمئناً در ذهن بیننده می مانند. چه ون کلیف باشد و چه ایستوود که به سمت کلاه یکدیگر تیراندازی کنند، چه این دو در حال شلیک به سیب هایی روی درخت باشند، همه چیز سرگرم کننده و هیجان انگیز است. علاوه بر آن، فهرست بلندبالایی از سرسپردگان شروری وجود دارد که با لباس های شیک مقابل این دو قرار می گیرند. برای لئونه، یک فرد شرور باید زشت باشد، بنابراین چهره های ترسناک در اینجا کم نیست.

۱-The Good, the Bad and the Ugly (1966)

آخرین قسمت از سه گانه دلار به طور گسترده ای بهترین وسترن تمام دوران شناخته می شود. داستان خوب، بد، زشت حول محور سه مرد است که به دنبال طلای متعلق به نیروهای کنفدراسیون هستند که در یک قبرستان مخفی دفن شده است.

یکی از آن ها شخصیت ون کلیف، چشم فرشته ای، یا همان شخصیت بد داستان است. او به عنوان یک سرباز قدیمی که اکنون مزدور است به مخاطب معرفی می شود، کسی که حاضر است تا زمانی که دستش به گنج برسد، ز هیچ زورگویی و کشتاری دریغ نکند.

همه چیز در مورد خوب، بد و زشت شایسته ستایش است. تنش، کار با دروبین، موسیقی، دیالوگ، اکشن و روایت عالی، همه با هم ترکیب شده و فیلمی بی عیب و نقصی را خلق کرده اند. ون کلیف، کلینت ایستوود و الی والاش در طول فیلم در بهترین فرم خود باقی می مانند و بازی های آن ها با موسیقی شگفت انگیز انیو موریکونه بزرگ تکمیل می شود.

سوت زدن و دل دلی کردن لحن فیلم را تعریف می کند، در حالی که استفاده از سازهایی مانند فلوت و اوکارینا به تقویت خطر و تنش کمک می کند. در مجموع، این فیلم تاثیر زیادی بر ژانر وسترت و به طور کلی سینما داشت.

رویارویی نهایی به سبک دوئل مکزیکی در بسیاری از فیلم‌ها و تولیدات دیگر تقلید شده است، در حالی که الگوی شل دادن به یک داستان حول سه شخصیت با دیدگاه‌های اخلاقی متضاد نیز چندین بار در پروژه های سینمایی دیگر استفاده شده است.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel
  • توضیح مدیر تراکتور در مورد کامنت جنجالی!
  • ادعای عجیب - رامین در این بازی قفل شده بود
  • ترورهای حسن صباح و پیروانش هدفمند بود / سریال حشاشین با واقعیت بیگانه است
  • افشاگریِ وحیدِ نون‌خ: در چابهار چندین بار بیهوش شدیم
  • تست شخصیت با کلید؛ انتخاب کلید دلخواه از شخصیت پنهان شما می گوید!
  • ممنوع شدن صید ماهی مرکب
  • خرید مدافع در سپاهان جزیی از تیم‌بستن نیست/ آن‌ها به هیچ توپی نه نمی‌گویند!
  • عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
  • شوخی داریم، بی‌احترامی نه!